Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . ترش
2 . عصبی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
sauer
/ˈzaʊ̯ɐ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: saurer]
[حالت عالی: sauerste-]
1
ترش
1.Die Milch ist sauer.
1. این شیر ترش است.
2.Die Milch kann man nicht mehr trinken. Sie ist sauer.
2. این شیر را دیگر نمیتوان نوشید. ترش است.
3.Ich esse gerne saure Äpfel.
3. من سیبهای ترش را دوست دارم.
2
عصبی
ترشرو
1.Er sieht sauer aus.
1. او عصبی بهنظر میرسد.
2.Ich werde gleich sauer!
2. الان دیگه دارم عصبی میشم!
تصاویر
کلمات نزدیک
saudi-arabien
saudi
sauce
saubermachen
sauberkeit
sauerbraten
sauerei
sauerkraut
sauerstoff
saufen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان