Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . تخمین زدن
2 . احترام قائل بودن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
schätzen
/ˈʃɛtsn̩/
فعل گذرا
[گذشته: schätzt]
[گذشته: schätzt]
[گذشته کامل: geschätzt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
تخمین زدن
حدس زدن،
1.Wie alt ist der Chef? – Ich weiß nicht, ich schätze, um die Fünfzig.
1. رئیس چند سالش است؟ - نمی دانم، حدس می زنم حدود 50.
etwas (Akk.) schätzen
چیزی را حدس زدن
Wie alt schätzen Sie ihn?
شما او را چند ساله حدس میزنید؟ [حدس میزنید او چند ساله است؟]
etwas (Akk.) gut/sofort/... schätzen
چیزی را به خوبی/سریع/... حدس زدن
Sein Alter kann man schlecht schätzen.
سن او را بهسختی میتوان حدس زد.
2
احترام قائل بودن
احترام گذاشتن
مترادف و متضاد
hochachten
respektieren
missachten
jemanden/etwas schätzen
برای کسی/چیزی احترام قائل بودن [به کسی/چیزی احترام گذاشتن]
1. Ich kannte ihn persönlich und schätzte ihn.
1. من او را شخصاً میشناختم و برای او احترام قائل بودم.
2. Ich schätze deine gute Arbeit.
2. من برای کار خوب تو احترام قائلم.
تصاویر
کلمات نزدیک
schärfen
schärfe
schändlichkeit
schändlich
schämen
schätzung
schätzungsweise
schätzwert
schäumen
schöffe
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان