[فعل]

schätzen

/ˈʃɛtsn̩/
فعل گذرا
[گذشته: schätzt] [گذشته: schätzt] [گذشته کامل: geschätzt] [فعل کمکی: haben ]

1 تخمین زدن حدس زدن،

  • 1.Wie alt ist der Chef? – Ich weiß nicht, ich schätze, um die Fünfzig.
    1. رئیس چند سالش است؟ - نمی دانم، حدس می زنم حدود 50.
etwas (Akk.) schätzen
چیزی را حدس زدن
  • Wie alt schätzen Sie ihn?
    شما او را چند ساله حدس می‌زنید؟ [حدس می‌زنید او چند ساله است؟]
etwas (Akk.) gut/sofort/... schätzen
چیزی را به خوبی/سریع/... حدس زدن
  • Sein Alter kann man schlecht schätzen.
    سن او را به‌سختی می‌توان حدس زد.

2 احترام قائل بودن احترام گذاشتن

مترادف و متضاد hochachten respektieren missachten
jemanden/etwas schätzen
برای کسی/چیزی احترام قائل بودن [به کسی/چیزی احترام گذاشتن]
  • 1. Ich kannte ihn persönlich und schätzte ihn.
    1. من او را شخصاً می‌شناختم و برای او احترام قائل بودم.
  • 2. Ich schätze deine gute Arbeit.
    2. من برای کار خوب تو احترام قائلم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان