Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . تند (مزه)
2 . تیز
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
scharf
/ʃaʁf/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: schärfer]
[حالت عالی: schärfsten]
1
تند (مزه)
تند و تیز
1.Die Suppe ist mir zu scharf.
1. این سوپ برای من خیلی تند است.
2.Sei vorsichtig, die Soße ist ziemlich scharf.
2. مواظب باش، این سس نسبتا تند است.
2
تیز
بُرنده
1.Hast du kein schärferes Messer?
1. چاقوی تیزتری نداری؟
2.Vorsicht, der Kasten hat scharfe Ecken!
2. مراقب باش، جعبه گوشههای تیزی دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
scharenweise
schar
schanze
schande
schamponieren
scharlach
scharlatan
scharnier
scharren
schaschlik
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان