[اسم]

die Scheibe

/ˈʃaɪ̯bə/
قابل شمارش مونث
[جمع: Scheiben] [ملکی: Scheibe]

1 برش تکه

  • 1.An Baumscheiben kann man das Alter des Baumes ablesen.
    1. از روی یک برش از (تنه) درخت آدم می‌تواند عمر درخت را بفهمد.
  • 2.Fünf Scheiben Käse, bitte.
    2. پنج تکه پنیر لطفا.
  • 3.Kannst du mir bitte noch eine Scheibe Wurst abschneiden?
    3. آیا لطفا می‌توانید برای من یک تکه دیگر سوسیس ببرید؟

2 دیسک صفحه

  • 1.Eine Münze ist eine kleine, aus Metall gefertigte Scheibe.
    1. یک سکه، یک دیسک کوچک ساخته شده از فلز است.

3 شیشه پنجره

  • 1.Die Scheibe des Küchenfensters muss erneuert werden.
    1. شیشه‌های پنجره آشپزخانه باید تعمیر بشوند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان