Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . برش
2 . دیسک
3 . شیشه پنجره
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
die Scheibe
/ˈʃaɪ̯bə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Scheiben]
[ملکی: Scheibe]
1
برش
تکه
1.An Baumscheiben kann man das Alter des Baumes ablesen.
1. از روی یک برش از (تنه) درخت آدم میتواند عمر درخت را بفهمد.
2.Fünf Scheiben Käse, bitte.
2. پنج تکه پنیر لطفا.
3.Kannst du mir bitte noch eine Scheibe Wurst abschneiden?
3. آیا لطفا میتوانید برای من یک تکه دیگر سوسیس ببرید؟
2
دیسک
صفحه
1.Eine Münze ist eine kleine, aus Metall gefertigte Scheibe.
1. یک سکه، یک دیسک کوچک ساخته شده از فلز است.
3
شیشه پنجره
1.Die Scheibe des Küchenfensters muss erneuert werden.
1. شیشههای پنجره آشپزخانه باید تعمیر بشوند.
تصاویر
کلمات نزدیک
scheffeln
scheel
scheckkartenformat
scheckkarte
scheck
scheibenwischer
scheide
scheiden
scheiden lassen
scheidung
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان