Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . درخشیدن
2 . بهنظر رسیدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
scheinen
/ʃaɪnən/
فعل بی قاعده
فعل ناگذر
[گذشته: schien]
[گذشته: schien]
[گذشته کامل: geschienen]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
درخشیدن
تابیدن
مترادف و متضاد
blinken
glühen
knallen
leuchten
strahlen
1.Die Sonne scheint ins Haus.
1. خورشید به داخل خانه میتابد.
2.Die Sonne scheint ins Zimmer.
2. خورشید به داخل اتاق میتابد.
3.Die Sonne scheint.
3. خورشید میدرخشد.
4.Gestern hat es geregnet. Heute scheint wieder die Sonne.
4. دیروز باران میآمد. امروز دوباره خورشید میدرخشد.
5.Wir hatten im Urlaub gutes Wetter. Jeden Tag schien die Sonne.
5. ما در تعطیلات آبوهوای خوبی داشتیم. هرروز خورشید میتابید.
2
بهنظر رسیدن
مترادف و متضاد
dünken
erscheinen
Es scheint, (dass) ...
بهنظر میرسد (که)...
Es scheint keine andere Lösung für dieses Problem zu geben.
بهنظر میرسد راهحل دیگری برای این مشکل وجود ندارد.
jemandem scheinen
به نظر کسی رسیدن
Mir scheint, dass jede Bewegung beobachtet wird.
بهنظرم میرسد که هر حرکتی تحتنظر گرفته میشود.
jemand scheint krank/froh/müde/... zu sein
کسی بهنظر بیمار/شاد/خسته/...رسیدن
Mein Kollege scheint krank zu sein. Er war heute nicht im Büro.
همکار من بیمار بهنظر میرسد. او امروز در دفتر نبود.
تصاویر
کلمات نزدیک
scheinbar
schein
scheidungsrate
scheidung
scheiden lassen
scheinwerfer
scheitel
scheiteln
scheitern
scheiße
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان