[اسم]

das Schlagzeug

/ˈʃlaːkˌʦɔɪ̯k/
قابل شمارش خنثی
[جمع: Schlagzeuge] [ملکی: Schlagzeug(e)s]

1 درام (ساز)

  • 1.Ich spiele Schlagzeug in unserer Band.
    1. من در گروه موسیقی‌مان درام می‌زنم.
  • 2.Mein Sohn will unbedingt ein Schlagzeug haben.
    2. پسرم حتما می‌خواهد یک درام داشته باشد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان