Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . پروانه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
der Schmetterling
/ˈʃmɛtɐlɪŋ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Schmetterlinge]
[ملکی: schmetterlings]
1
پروانه
1.Erika sammelt Schmetterlinge.
1. "اریکا" پروانهها را جمع میکند.
2.Meine Katze jagt Schmetterlinge im Garten.
2. گربه من در حیاط پروانهها را شکار میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
schmerzmittel
schmerzlich
schmerzhaft
schmerzfrei
schmerzen
schmettern
schmidt
schmied
schmiede
schmieden
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان