مترادف و متضاد
bereits
früher
schneller als erwartet
1.Ist das Essen schon fertig?
1.
غذا به همین زودی آماده شد؟
2.Kann das Kind schon laufen?
2.
آیا بچه میتواند از همین حالا راه برود؟
3.Mirko ist erst fünf. Aber er kann schon lesen.
3.
"میرکو" تازه پنج ساله است. اما او از همین حالا میتواند بخواند.
کاربرد schon به معنای به همین زودی
- بیان چیزی که زودتر از حد انتظار انجام شده باشد. مثال:
".Sag bloß, du gehst schon" (فقط بگو که به همین زودی میروی.)
- بیان چیزی که پیش از شروع یک رخداد، اتفاق افتاده است یا باید اتفاق بیفتد. مثال:
".Ich komme später, du kannst ja schon die Koffer packen" (من دیرتر میآیم، تو میتونی از همین الان چمدان را جمع کنی.)
2
دیگه
مترادف و متضاد
doch
1.Los, komm schon, in zehn Minuten geht unser Zug.
1.
یالا، بیا دیگه، تا ده دقیقه دیگه قطارمون راه میفته.
2.Mach schon, ich kann nicht länger warten.
2.
یالا دیگه، من نمیتونم بیشتر منتظر بمونم.
3.Nun entschuldige dich schon!
3.
حالا معذرتخواهی کن دیگه!
3
درست
خوب
مترادف و متضاد
in Ordnung
wohl
1.Keine Angst, das schaffst du schon!
1.
نترس، تو خوب از پسش برخواهی اومد!
2.Keine Sorge. Es wird schon klappen.
2.
نگران نباش. این درست پیش خواهد رفت.
4
فقط
فقط همین
مترادف و متضاد
bloß
1.Schon der Gedanke daran ärgert mich.
1.
فقط همین فکرکردن بهش من رو عصبی میکنه.
2.Schon ein kurzer Brief von ihr hätte ihn sehr gefreut.
2.
فقط همین یه نامه کوتاه از طرف او، میتونست اون رو خیلی خوشحال کنه.
5
قطعاً
حتماً
1.Das wirst du schon noch lernen.
1.
تو قطعاً این را هم یاد خواهی گرفت.
2.Du wirst schon sehen.
2.
تو حتماً خواهی دید [حالا میبینی].
6
قشنگ
1.Er hat schon Glück gehabt!
1.
تو قشنگ شانس آوردی!
2.Von hier oben hat man schon einen wunderbaren Blick auf den See.
2.
از این بالا آدم قشنگ یه چشمانداز فوقالعادهای به دریا داره.
7
که (بیان تأیید و موافقت نسبی)
ها
1.Das Haus ist schon schön, aber viel zu groß.
1.
این خونه قشنگه ها، اما خیلی زیادی بزرگه.
2.Ich würde das Buch schon gern lesen, aber ich habe keine Zeit.
2.
من که خیلی دوست داشتم این کتاب رو بخونم، ولی وقتی ندارم.
3.Kommst du mit spazieren? – Ich hätte schon Lust, aber ich muss arbeiten.
3.
برای پیادهروی با ما میای؟ دوست داشتم که بیام، اما باید کار کنم.
8
دیگه
1.Es war schon Januar, als es endlich schneite.
1.
وقتی که بالاخره برف اومد، دیگه ژانویه شده بود.
2.Sie war schon 39, als sie das erste Kind bekam.
2.
او وقتی که بچه اولش رو آورد، دیگه 39 سالش شده بود.
3.Wo bleibst du denn? Ich warte schon seit zwei Stunden auf dich!
3.
بگو ببینم کجا بودی؟ دیگه دو ساعته منتظرتم!
کاربرد schon در این مفهوم
-برای بیان چیزی که دیرتر از حد انتظار اتفاق بیفتند.
9
[بیان تأکید]
1.Weiß niemand die Antwort? - Doch, ich schon!
1.
هیچکس جواب رو نمیدونه؟ چرا، من میدونم!
2.Wir machen uns nichts aus solchen Veranstaltungen, die Kinder aber schon.
2.
ما به این مراسمها هیچ علاقهای نداریم، اما بچهها (خوششون میاد).
10
[بیان تأکید]
1.Wenn die Prüfung schon vorbei wäre!
1.
کاش امتحان تموم میشدا!
2.Wenn er schon fort wäre!
2.
کاش او رفته بودا!
11
مگه
1.Was weißt du schon von Elektrotechnik?
1.
تو مگه چیزی از مهندسی برق میدونی؟
2.Wer kann dazu schon nein sagen?
2.
مگه کسی میتونه به اون نه بگه (آخه)؟
12
آخه
1.Wem gehِrt denn das? -Na, wem schon? Mir natürlich!
1.
بگو ببینم این مال کیه؟ خب، مال کی میتونه باشه آخه؟ طبعاً مال منه (دیگه)!
13
اگه...پس
wenn schon ..., (dann)
اگه....پس
1.
Wenn du ihr schon ein Geschenk kaufst, dann etwas, was ihr wirklich gefällt.
1.
اگر میخوای براش یه کادو بخری، پس یه چیزی (بگیر) که ازش خوشش بیاد.