[حرف]

schon

/ʃoːn/

1 به همین زودی از (همین) حالا

مترادف و متضاد bereits früher schneller als erwartet
  • 1.Ist das Essen schon fertig?
    1. غذا به همین زودی آماده شد؟
  • 2.Kann das Kind schon laufen?
    2. آیا بچه می‌تواند از همین حالا راه برود؟
  • 3.Mirko ist erst fünf. Aber er kann schon lesen.
    3. "میرکو" تازه پنج ساله است. اما او از همین حالا می‌تواند بخواند.
کاربرد schon به معنای به همین زودی
- بیان چیزی که زودتر از حد انتظار انجام شده باشد. مثال:
".Sag bloß, du gehst schon" (فقط بگو که به همین زودی می‌روی.)
- بیان چیزی که پیش از شروع یک رخداد، اتفاق افتاده است یا باید اتفاق بیفتد. مثال:
".Ich komme später, du kannst ja schon die Koffer packen" (من دیرتر می‌آیم، تو می‌تونی از همین الان چمدان را جمع کنی.)

2 دیگه

مترادف و متضاد doch
  • 1.Los, komm schon, in zehn Minuten geht unser Zug.
    1. یالا، بیا دیگه، تا ده دقیقه دیگه قطارمون راه میفته.
  • 2.Mach schon, ich kann nicht länger warten.
    2. یالا دیگه، من نمی‌تونم بیشتر منتظر بمونم.
  • 3.Nun entschuldige dich schon!
    3. حالا معذرت‌خواهی کن دیگه!

3 درست خوب

مترادف و متضاد in Ordnung wohl
  • 1.Keine Angst, das schaffst du schon!
    1. نترس، تو خوب از پسش برخواهی اومد!
  • 2.Keine Sorge. Es wird schon klappen.
    2. نگران نباش. این درست پیش خواهد رفت.

4 فقط فقط همین

مترادف و متضاد bloß
  • 1.Schon der Gedanke daran ärgert mich.
    1. فقط همین فکرکردن بهش من رو عصبی می‌کنه.
  • 2.Schon ein kurzer Brief von ihr hätte ihn sehr gefreut.
    2. فقط همین یه نامه کوتاه از طرف او، می‌تونست اون رو خیلی خوشحال کنه.

5 قطعاً حتماً

  • 1.Das wirst du schon noch lernen.
    1. تو قطعاً این را هم یاد خواهی گرفت.
  • 2.Du wirst schon sehen.
    2. تو حتماً خواهی دید [حالا می‌بینی].

6 قشنگ

  • 1.Er hat schon Glück gehabt!
    1. تو قشنگ شانس آوردی!
  • 2.Von hier oben hat man schon einen wunderbaren Blick auf den See.
    2. از این بالا آدم قشنگ یه چشم‌انداز فوق‌العاده‌ای به دریا داره.

7 که (بیان تأیید و موافقت نسبی) ها

  • 1.Das Haus ist schon schön, aber viel zu groß.
    1. این خونه قشنگه ‌ها، اما خیلی زیادی بزرگه.
  • 2.Ich würde das Buch schon gern lesen, aber ich habe keine Zeit.
    2. من که خیلی دوست داشتم این کتاب رو بخونم، ولی وقتی ندارم.
  • 3.Kommst du mit spazieren? – Ich hätte schon Lust, aber ich muss arbeiten.
    3. برای پیاده‌روی با ما میای؟ دوست داشتم که بیام، اما باید کار کنم.

8 دیگه

  • 1.Es war schon Januar, als es endlich schneite.
    1. وقتی که بالاخره برف اومد، دیگه ژانویه شده بود.
  • 2.Sie war schon 39, als sie das erste Kind bekam.
    2. او وقتی که بچه اولش رو آورد، دیگه 39 سالش شده بود.
  • 3.Wo bleibst du denn? Ich warte schon seit zwei Stunden auf dich!
    3. بگو ببینم کجا بودی؟ دیگه دو ساعته منتظرتم!
کاربرد schon در این مفهوم
-برای بیان چیزی که دیرتر از حد انتظار اتفاق بیفتند.

9 [بیان تأکید]

  • 1.Weiß niemand die Antwort? - Doch, ich schon!
    1. هیچ‌کس جواب رو نمی‌دونه؟ چرا، من می‌دونم!
  • 2.Wir machen uns nichts aus solchen Veranstaltungen, die Kinder aber schon.
    2. ما به این مراسم‌ها هیچ علاقه‌ای نداریم، اما بچه‌ها (خوششون میاد).

10 [بیان تأکید]

  • 1.Wenn die Prüfung schon vorbei wäre!
    1. کاش امتحان تموم می‌شدا!
  • 2.Wenn er schon fort wäre!
    2. کاش او رفته بودا!

11 مگه

  • 1.Was weißt du schon von Elektrotechnik?
    1. تو مگه چیزی از مهندسی برق می‌دونی؟
  • 2.Wer kann dazu schon nein sagen?
    2. مگه کسی می‌تونه به اون نه بگه (آخه)؟

12 آخه

  • 1.Wem gehِrt denn das? -Na, wem schon? Mir natürlich!
    1. بگو ببینم این مال کیه؟ خب، مال کی می‌تونه باشه آخه؟ طبعاً مال منه (دیگه)!

13 اگه...پس

wenn schon ..., (dann)
اگه....پس
  • 1. Wenn du ihr schon ein Geschenk kaufst, dann etwas, was ihr wirklich gefällt.
    1. اگر می‌خوای براش یه کادو بخری، پس یه چیزی (بگیر) که ازش خوشش بیاد.
  • 2. Wenn schon, denn schon!
    2. اگر می‌خوای انجامش بدی، پس درست انجامش بده!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان