Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . فریاد زدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
schreien
/ˈʃraiən/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: schrie]
[گذشته: schrie]
[گذشته کامل: geschrien]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
فریاد زدن
جیغ زدن، گریه کردن
1.Kinder, hört bitte auf, so laut zu schreien. Ich muss arbeiten.
1. بچه ها، لطفا اینقدر بلند فریاد نزنید. من باید کار کنم.
2.Unser Baby hat heute Nacht viel geschrien.
2. بچه ما امشب خیلی گریه کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
schreibstil
schreibweise
schreibware
schreibung
schreibtischstuhl
schreihals
schreiner
schreinerausbildung
schreinerei
schreiten
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان