[اسم]

die Schrift

/ʃʁɪft/
قابل شمارش مونث
[جمع: Schriften] [ملکی: Schrift]

1 نوشته

  • 1.Deine Handschrift kann ich nicht lesen.
    1. من نمی‌توانم دست‌خط تو را بخوانم.
  • 2.Er kennt alle Schriften dieser Autorin.
    2. او همه نوشته‌های این نویسنده را می‌شناسد.
  • 3.Ich kann leider deine Schrift nicht lesen.
    3. من متاسفانه نمی‌توانم نوشته تو را بخوانم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان