[عدد]

sechs

/zɛks/

1 شش [عدد 6]

  • 1.Ich bin sechs Wochen krankgeschrieben.
    1. من شش هفته در مرخصی استعلاجی هستم.
  • 2.Wir treffen uns um Viertel nach sechs.
    2. ما همدیگر را ساعت شش‌وربع ملاقات می‌کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان