[اسم]

der Sensor

/ˈzɛnzoːɐ̯/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Sensoren] [ملکی: Sensors]

1 سنسور حسگر

مترادف و متضاد Detektor fühler
  • 1.Der Sensor überwacht die Systemtemperatur.
    1. سنسور دمای سیستم را کنترل می‌کند.
  • 2.Ich trug einen Sensor, der meine Bewegungen aufzeichnete.
    2. من حسگری پوشیدم که حرکاتم را ثبت می‌کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان