[اسم]

die Skizze

/ˈskɪt͡sə/
قابل شمارش مونث
[جمع: Skizzen] [ملکی: Skizze]

1 پیش‌طرح اسکیس

مترادف و متضاد Entwurf
  • 1.Er machte eine Skizze, bevor er das richtige Bild malte.
    1. او قبل از اینکه تابلوی اصلی را بکشد، یک پیش‌طرح کشید.
  • 2.Ich fertige eine Skizze an, bevor ich die eigentliche Skulptur erstelle.
    2. من یک پیش‌طرح قبل از ساختن مجسمه اصلی درست می‌کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان