[اسم]

die Spalte

/ˈʃpaltə/
قابل شمارش مونث
[جمع: Spalten] [ملکی: Spalte]

1 شکاف درز

مترادف و متضاد Einschnitt Öffnung Riss
  • 1.Ich sah Licht durch die Spalte zwischen den Vorhängen.
    1. من نور را از درز بین پرده‌ها دیدم.
  • 2.Tiefe Spalten im Mauerwerk waren die Folge des Erdbebens.
    2. شکاف‌های عمیق در بنا نتیجه زلزله بودند.

2 ستون

  • 1.Die dritte Spalte auf dem Blatt wurde freigelassen.
    1. ستون دوم در صفحه خالی گذاشته شده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان