[فعل]

strapazieren

/ˌʃtʁapaˈt͡siːʁən/
فعل گذرا
[گذشته: strapazierte] [گذشته: strapazierte] [گذشته کامل: strapaziert] [فعل کمکی: haben ]

1 فشار آوردن آسیب رساندن

مترادف و متضاد schonen
  • 1.Bei dieser Rallye werden die Autos sehr strapaziert.
    1. به ماشین‌ها در این مسابقه خیلی فشار خواهد آمد.
  • 2.Die tägliche Rasur strapaziert die Haut.
    2. اصلاح روزانه به پوست آسیب می‌رساند.
  • 3.Grelles Licht strapaziert die Augen
    3. نور شدید به چشم‌ها فشار می‌آورد [آسیب می‌رساند].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان