[صفت]

stur

/ʃtuːɐ̯/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: sturer] [حالت عالی: stursten]

1 لجوج یک‌دنده

  • 1.Das sture Kind weigerte sich, sein Gemüse zu essen.
    1. کودک لجوج از خوردن سبزیجاتش امتناع کرد.
  • 2.Er bleibt stur bei seiner Meinung.
    2. او یک‌دنده روی نظرش می‌ماند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان