[اسم]

die Tagesordnung

/ˈtaːɡəsˌʔɔʁdnʊŋ/
قابل شمارش مونث
[جمع: Tagesordnungen] [ملکی: Tagesordnung]

1 دستور جلسه

مترادف و متضاد Tagesprogramm
  • 1.Der Direktor legte die Tagesordnung für die Besprechung fest.
    1. مدیر دستور جلسه را برای مذاکره مشخص کرد.
  • 2.Der nächste Punkt auf der Tagesordnung ist Wirtschaftlichkeit.
    2. نکته بعدی در دستور جلسه، جنبه اقتصادی است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان