Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . تایپ کردن
2 . لمس کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
tippen
/ˈtɪpən/
فعل گذرا
[گذشته: tippte]
[گذشته: tippte]
[گذشته کامل: getippt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
تایپ کردن
ماشین نویسی کردن
1.Haben Sie den Brief an Herrn Behrens schon getippt?
1. آیا نامه به آقای "برنز" را تایپ کردی؟
2.Wie schnell kannst du tippen?
2. چقدر سریع می توانی تایپ کنی؟
2
لمس کردن
(با انگشت) زدن
1.kurz auf die Bremse tippen
1. ترمز را به آهستگی لمس کردن
2.Sie hat ihn auf die Schulter getippt.
2. او با انگشت به شانهاش زد.
تصاویر
کلمات نزدیک
tipp
tip
tinte
tim
tilgen
tipptopp
tirol
tiroler
tisch
tischchen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان