Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . عنوان
2 . لقب
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
der Titel
/ˈtiːtl/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Titel]
[ملکی: Titels]
1
عنوان
1.Den Titel ihres neuesten Buches kenne ich nicht.
1. من عنوان کتاب جدید او را نمیدانم.
2.Wie heißt der Film? – Ich weiß den Titel nicht mehr.
2. اسم فیلم چیست؟ - من دیگر عنوانش را نمیدانم.
2
لقب
عنوان، سمت
1.Mein Titel ist Doktor oder Herr Vizepräsident.
1. لقب من دکتر یا آقای معاون رئیس جمهور است.
تصاویر
کلمات نزدیک
tischtennisplatte
tischtuch
tischtennis
tischmitte
tischlerei
titte
titulieren
tja
toast
toastbrot
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان