Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . (فرزند) دختر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
die Tochter
/ˈtɔxtɐ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Töchter]
[ملکی: Tochter]
1
(فرزند) دختر
1.Das ist meine Tochter Katharina.
1. این دختر من کاترینا است.
2.Ihre Tochter geht noch zur Schule.
2. دختر آنها هنوز به مدرسه میرود.
3.Meine Tochter will Ärztin werden.
3. دخترم میخواهد پزشک بشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
tobias
toben
toaster
toasten
toastbrot
tochtergesellschaft
tod
todernst
todesanzeige
todfeind
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان