[عبارت]

Trübsal blasen

/tʁyːpzaːl blaːzən/

1 ناراحت بودن غمگین بودن

  • 1.Ich glaube, ich habe genug Trübsal geblasen, ich freue mich jetzt auf das Wochenende.
    1. من بر این باورم که به اندازه کافی غمگین بوده‌ام، اکنون می‌خواهم به خاطر آخر هفته خوشحال باشم.
  • 2.Seit Peter von seiner Freundin verlassen wurde, bläst er nur noch Trübsal.
    2. از وقتی که "پیتر" از سمت دوست‌دخترش ترک شده است، خیلی ناراحت است.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت‌اللفظی این عبارت "در ناراحتی دمیدن" است و می‌توان آن را با عبارت فارسی "آیه نحس خواندن" برابر دانست.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان