[فعل]

tun

/tuːn/
فعل بی قاعده ضعیف فعل گذرا
[گذشته: tat] [گذشته: tat] [گذشته کامل: getan] [فعل کمکی: haben ]

1 انجام دادن کردن

مترادف و متضاد machen schaffen sich befassen treiben unternehmen
etwas (Akk.) tun
چیزی را انجام دادن
  • 1. Er wollte sie besuchen, tat es dann aber doch nicht.
    1. او می‌خواست که او را ملاقات کند، اما این کار انجام نداد.
  • 2. Erstaunlich, was Leute aus Liebe tun.
    2. کاری که مردم از سر عشق انجام می‌دهند حیرت‌انگیز است.
  • 3. Ich habe noch etwas zu tun.
    3. من هنوز (کاری) برای انجام‌دادن دارم.
  • 4. Im Geschäft war viel zu tun.
    4. در مغازه خیلی کار برای انجام‌دادن بود.
  • 5. Lassen wir ihn seine Arbeit tun.
    5. بگذاریم کارش را انجام دهد.
  • 6. Was kann ich für Sie tun?
    6. چه (کار) می‌توانم برایتان انجام دهم؟
  • 7. Was tust du in deiner Freizeit?
    7. تو در اوقات فراغتت چه می‌کنی؟
کاربرد فعل tun به معنای انجام دادن
- کاری را انجام دادن، با چیزی درگیری داشتن
".Sie hat viel Gutes getan" (او کارهای خوب زیادی انجام داده‌است.)
"?Was tust du hier" (تو این‌جا چه کاری انجام می‌دهی؟)
- چیز مشخصی را انجام دادن
".Ich habe noch etwas Wichtiges zu tun" (من هنوز چیز مهمی برای انجام‌دادن دارم.)
- کار مشخصی را برای کسی انجام دادن
"jemandem einen Gefallen tun" (به کسی لطفی کردن)

2 وانمود کردن

مترادف و متضاد sich geben sich verhalten
irgendwie tun
طوری وانمود کردن
  • 1. Er ist gar nicht müde. Er tut nur so.
    1. او اصلاً خسته نیست. او فقط این‌طور وانمود می‌کند.
  • 2. Er ist nicht böse mit dir, er tut nur so.
    2. او از دستت عصبی نیست، فقط این‌طور وانمود می‌کند.
  • 3. Sie tat dümmer, als sie war.
    3. او احمق‌تر از چیزی که بود وانمود می‌کرد.

3 اتفاق افتادن خبری بودن (sich tun)

مترادف و متضاد geschehen sich ereignen
es tut sich (et)was/viel/wenig/nichts
اتفاقاتی/اتفاقات زیادی/اتفاقات کمی افتادن [خبر بودن]
  • In der Politik tut sich etwas.
    در سیاست خبری است.
es tut sich nichts
هیچ اتفاقی نیفتادن [خبری نبودن]
  • Es tut sich immer noch nichts.
    هنوز هم هیچ‌ اتفاقی نیفتاده‌است [هنوز خبری نیست].
[اسم]

das Tun

/tuːn/
غیرقابل شمارش خنثی
[ملکی: Tuns]

4 کار

مترادف و متضاد Aktion Arbeit Beschäftigung Tätigkeit
  • 1.Das war ein sinnvolles Tun.
    1. این یک کار باارزش بود.
  • 2.Euer Tun ist in erster Linie ein Dienst für Sicherheit und Frieden.
    2. کار شما در درجه اول خدمتی برای امنیت و صلح است.
توضیحاتی در رابطه با واژه Tun
برای بیان اجرای یک اقدام یا درگیری با چیزی می‌توان از واژه "Tun" به معنای (کار، رفتار) استفاده کرد.
"sein ganzes Tun" (تمام کار او)
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان