[اسم]

der TV-Konsum

/tˌeːfˈaʊkɔnzˈʊm/
غیرقابل شمارش مذکر
[ملکی: TV-Konsums]

1 استفاده از تلویزیون تماشای تلویزیون

  • 1.In Familien muss den TV-Konsum der Kinder überwacht werden.
    1. در خانواده‌ها باید (میزان) تماشای تلویزیون کودکان کنترل شود.
  • 2.Jahr für Jahr steigt der TV-Konsum.
    2. سال به سال (میزان) استفاده از تلویزیون بالا می‌رود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان