[فعل]

umarmen

/ʊmˈʔaʁmən/
فعل گذرا
[گذشته: umarmte] [گذشته: umarmte] [گذشته کامل: umarmt] [فعل کمکی: haben ]

1 در آغوش کشیدن بغل کردن

  • 1.Ich umarmte meine Freundin, bevor sie in den Zug stieg.
    1. من دوستم را قبل از اینکه سوار قطار شود، در آغوش کشیدم.
  • 2.Lass dich zum Abschied umarmen.
    2. بذار برای خداحافظی بغلت کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان