[فعل]

umfahren

/ʊmˈfaːʁən/
فعل بی قاعده ضعیف فعل گذرا
[گذشته: umfuhr] [گذشته: umfuhr] [گذشته کامل: umfahren] [فعل کمکی: haben ]

1 دور زدن چرخ زدن

  • 1.Sie haben die große Stadt umfahren, um nicht im Berufsverkehr stecken zu bleiben.
    1. آن‌ها یک شهر بزرگ را برای اینکه در ساعت شلوغی گیر نیفتند، دور زدند.
  • 2.Sie hat den ganzen See mit dem Rad umgefahren.
    2. او تمام دریاچه را با دوچرخه دور زد.

2 انداختن به زمین انداختن

مترادف و متضاد werfen
  • 1.Der Betrunkene hat den Mann umgefahren.
    1. فرد مست یک مرد را به زمین انداخت.
  • 2.Sie haben ein Verkehrsschild umgefahren.
    2. آن‌ها یک تابلوی راهنمایی‌ و رانندگی را انداختند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان