[صفت]

unbequem

/ˈʊnbəˌkveːm/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: unbequemer] [حالت عالی: unbequemsten]

1 ناراحت اذیت کننده

مترادف و متضاد bequem
  • 1.Der Journalist ist bekannt dafür, unbequeme Fragen zu stellen.
    1. روزنامه‌نگار به این مشهور است که سوال‌های اذیت‌کننده‌ای مطرح می‌کند.
  • 2.Dieses Sofa ist aber unbequem.
    2. ولی این مبل ناراحتی است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان