[صفت]

ungezwungen

قابل مقایسه

1 بی‌تکلف راحت، خودمانی

مترادف و متضاد frei informell locker
  • 1.Das war eine kleine Party, ganz ungezwungen.
    1. یک مهمانی کوچک بود، کاملاً خودمانی.
  • 2.Dieses Restaurant hat eine ungezwungene Atmosphäre.
    2. این رستوران یک محیط خودمانی دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان