[اسم]

das Verbot

/fɛɐ̯ˈboːt/
قابل شمارش خنثی
[جمع: Verbote] [ملکی: Verbot(e)s]

1 ممنوعیت

  • 1.Dieses Verbot kannte ich nicht.
    1. من این ممنوعیت را نمی‌دانستم.
  • 2.Ich bin für das Verbot dieses neuen Videospiels.
    2. من موافق ممنوعیت این بازی ویدئویی جدید هستم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان