[اسم]

die Verfassung

/fɛɐ̯ˈfasʊŋ/
قابل شمارش مونث
[جمع: Verfassungen] [ملکی: Verfassung]

1 قانون اساسی

  • 1.Der Richter zitierte mehrere Paragraphen der Verfassung.
    1. قاضی بندهای زیادی را از قانون اساسی نقل قول کرد.
  • 2.Die Verfassung der Bundesrepublik ist noch sehr jung.
    2. قانون اساسی جمهوری فدرال [آلمان] هنوز جوان است.

2 وضعیت (جسمانی) حالت

مترادف و متضاد zustand
  • 1.Er befindet sich in schlechter körperlicher Verfassung.
    1. او در یک وضعیت بد جسمانی قرار دارد.
  • 2.Sie war nicht in der Verfassung, Besuch zu empfangen.
    2. او در وضعیت پذیرفتن ملاقاتی نبود. [او در وضعیت سلامتی مناسب برای پذیرش ملاقاتی نبود].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان