[فعل]

verschieben

/fɛɐ̯ˈʃiːbn̩/
فعل گذرا
[گذشته: verschob] [گذشته: verschob] [گذشته کامل: verschoben] [فعل کمکی: haben ]

1 به تعویق انداختن به عقب انداختن

مترادف و متضاد aufschieben verlegen vertagen
  • 1.Der Termin wurde um eine Woche verschoben.
    1. قرار ملاقات یک هفته عقب افتاده است.
etwas (Akk.) verschieben
چیزی را به تعویق انداختن
  • Leider muss ich den Termin verschieben.
    متاسفانه من باید قرار را به تعویق بیاندازم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان