[فعل]

versorgen

/fɛɐ̯ˈzɔʁɡən/
فعل گذرا
[گذشته: versorgte] [گذشته: versorgte] [گذشته کامل: versorgt] [فعل کمکی: haben ]

1 مراقبت کردن رسیدگی کردن

مترادف و متضاد betreuen sich kümmern sorgen
  • 1.Die Krankenschwester kam, um meine Wunden zu versorgen.
    1. پرستار آمد تا به زخم‌هایم رسیدگی کند.
  • 2.Mein Mann ist im Stall und versorgt die Tiere.
    2. شوهر من در اصطبل است و از حیوانات مراقبت می‌کند.

2 فراهم کردن تامین کردن

  • 1.Er versorgte seine Familie.
    1. او خانواده‌اش را تامین می‌کند.
  • 2.Meine Familie versorgt mich mit Nahrung und Geld.
    2. خانواده‌ام پول و تغذیه من را فراهم می‌کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان