[فعل]

verwöhnen

/fɛɐ̯ˈvøːnən/
فعل گذرا
[گذشته: verwöhnte] [گذشته: verwöhnte] [گذشته کامل: verwöhnt] [فعل کمکی: haben ]

1 لوس کردن نازپرورده کردن

مترادف و متضاد verziehen
  • 1.Er verwöhnte sie mit allerlei Leckerbissen.
    1. او را با خوراکی‌های خوشمزه لوسش می‌کند.
  • 2.Sie verwöhnt ihre Katze.
    2. او گربه‌اش را لوس می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان