Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . غذای سالم
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
die Vollwertkost
/ˈfɔlveːɐ̯tˌkɔst/
غیرقابل شمارش
مونث
[ملکی: Vollwertkost]
1
غذای سالم
1.Auf der Speisekarte steht Vollwertkost.
1. در منوی غذا غذای سالم قرار دارد.
2.Sie isst nur Vollwertkost.
2. او فقط غذای سالم میخورد.
تصاویر
کلمات نزدیک
volltanken
vollständig
vollschlank
vollpension
vollmilch
vollzeit
vollzeitkraft
vollzeitstelle
vollziehen
vollzug
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان