Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . مقرر کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
vorschreiben
/ˈfoːɐ̯ˌʃʀaɪ̯bn̩/
فعل گذرا
[گذشته: schrieb vor]
[گذشته: schrieb vor]
[گذشته کامل: vorgeschrieben]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
مقرر کردن
تعیین کردن
مترادف و متضاد
bestimmen
festlegen
festsetzen
1.Das Gesetz schreibt das weitere Vorgehen vor.
1. قانون رویه دیگری را مقرر میکند.
2.Die zuständige Behörde kann das Vorgehen vorschreiben.
2. اداره مربوط میتواند رویه را مقرر کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
vorschlagen
vorschlag
vorschießen
vorschieben
vorschein
vorschrift
vorschriftsmäßig
vorschub
vorschulalter
vorschuss
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان