[صفت]

vorzeitig

/ˈfoːɐ̯ˌʦaɪ̯tɪç/
غیرقابل مقایسه

1 زودهنگام پیش از موعد

  • 1.Ein Missverständnis führte zur vorzeitigen Auflösung des Vertrags.
    1. یک سو تعبیر سبب فسخ پیش از موعد قرارداد شد.
  • 2.Seine vorzeitige Abreise war überraschend.
    2. حرکت زودهنگام او تعجب‌آور بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان