[اسم]

die Wartezeit

/vˈaɾteːtsˌaɪt/
قابل شمارش مونث
[جمع: Wartezeiten] [ملکی: Wartezeit]

1 زمان انتظار انتظار

  • 1.Ich bin ziemlich geduldig, lange Wartezeiten verärgern mich nicht.
    1. من نسبتاً صبورم، زمان‌های طولانی انتظار عصبانی‌ام نمی‌کند.
  • 2.Nach zehn Minuten Wartezeit rief der Mann mich.
    2. بعد از ده دقیقه انتظار، آن مرد صدایم کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان