Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . مسابقه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
der Wettbewerb
/ˈvɛtbəˌvɛʁp/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Wettbewerbe]
[ملکی: Wettbewerb(e)s]
1
مسابقه
رقابت
مترادف و متضاد
Match
Treffen
Wettkampf
1.Meine Tochter hat bei einem Wettbewerb gewonnen. Sie hat das beste Bild gemalt.
1. دختر من در مسابقه برنده شد. او بهترین تابلو را کشید.
2.Sie müssen den Wettbewerb gewinnen.
2. شما باید مسابقه را برنده بشوید.
تصاویر
کلمات نزدیک
weswegen
westwärts
westwind
westlich
westindien
wette
wetteifern
wetten
wetter
wetter-app
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان