[عبارت]

wieder auf die Beine kommen

/viːdɐ aʊf diː baɪnə kɔmən/

1 بهبود یافتن بهتر شدن، دوباره روی پا ایستادن

  • 1.Olympiateilnehmer, die nach einem Sturz wieder auf die Beine kommen.
    1. ورزشکاران المپیکی که بعد از یک سقوط دوباره روی پا ایستاده‌اند.
  • 2.Züm Gluck ist unsere nette Nachbarin nach ihrem Herzinfarkt wieder auf die Beine gekommen.
    2. خوشبختانه همسایه خوب ما بعد از سکته قلبی‌اش بهبود یافته است.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت‌اللفظی این عبارت "دوباره روی پا آمدن" است و کنایه از "بهبود یافتن" دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان