[فعل]

wiegen

/ˈviːɡən/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته: wog] [گذشته: wog] [گذشته کامل: gewogen] [فعل کمکی: haben ]

1 وزن کردن

etwas (Akk.) wiegen
چیزی را وزن کردن
  • 1. Hast du den Koffer gewogen?
    1. آیا چمدانت را وزن کرده ای؟
  • 2. sie wiegt sich jeden Tag.
    2. او هر روز خودش را وزن می کند.
etwas (Akk.) knapp/genau/... wiegen
چیزی را تقریبی/دقیق/... وزن کردن
etwas (Akk.) in der Hand wiegen
چیزی را با دست وزن کردن

2 وزن داشتن

  • 1.Wie viel wiegst du?
    1. چقدر وزن داری؟
etwas wiegt (Zahl) Kilogramm/Gramm
چیزی (عدد) کیلوگرم/گرم وزن داشتن
  • Ich bin 1,65 m groß und wiege 55 Kilogramm.
    من 1.65 متر قد دارم [بزرگم] و 55 کیلو وزن دارم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان