[فعل]

winken

/ˈvɪŋkən/
فعل ناگذر
[گذشته: winkte] [گذشته: winkte] [گذشته کامل: gewinkt] [فعل کمکی: haben ]

1 دست تکان دادن

  • 1.Alle standen auf dem Bahnsteig und winkten zum Abschied.
    1. همه روی سکوی قطار ایستاده بودند و برای خداحافظی دست تکان می‌دادند.
  • 2.Er winkte, als der Zug abfuhr.
    2. در حالی که قطار راه می‌افتاد، او دست تکان داد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان