Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . دست تکان دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
winken
/ˈvɪŋkən/
فعل ناگذر
[گذشته: winkte]
[گذشته: winkte]
[گذشته کامل: gewinkt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
دست تکان دادن
1.Alle standen auf dem Bahnsteig und winkten zum Abschied.
1. همه روی سکوی قطار ایستاده بودند و برای خداحافظی دست تکان میدادند.
2.Er winkte, als der Zug abfuhr.
2. در حالی که قطار راه میافتاد، او دست تکان داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
winkelig
winkel
wink
winfried
windung
winklig
winseln
winter
winterjacke
winterkleidung
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان