[صفت]

zart

/ʦaːɐ̯t/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: zarter] [حالت عالی: zartesten]

1 حساس ظریف

  • 1.Sie hat eine zarte Haut.
    1. او پوست ظریفی دارد.
  • 2.Sie ist ein zartes Kind.
    2. او بچه حساسی است.

2 نرم

  • 1.Du musst das Gemüse nicht Iange kochen, es ist sehr zart.
    1. تو نباید سبزیجات را زیاد می‌پختی، این الان خیلی نرم است.
  • 2.Er aß im Restaurant ein herrlich zartes Steak.
    2. او در رستوران یک استیک نرم عالی خورد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان