[صفت]

zierlich

/ˈʦiːɐ̯lɪç/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: zierlicher] [حالت عالی: zierlichsten]

1 ظریف

  • 1.Das Mädchen hat zierliche Füßchen.
    1. دختر دارای پاهای کوچک ظریفی است.
  • 2.Die junge Frau hatte kleine, zierliche Hände.
    2. زن جوان دست‌های کوچک زیبایی داشت.
  • 3.ein zierlicher Hund
    3. یک سگ ظریف
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان