Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . همزمان
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
zugleich
/t͡suˈɡlaɪ̯ç/
غیرقابل مقایسه
1
همزمان
مترادف و متضاد
gleichzeitig
1.Ich kann nicht zugleich essen und sprechen.
1. من نمیتوانم همزمان غذا بخورم و صحبت بکنم.
2.Sie lachte und weinte zugleich.
2. او همزمان خندید و گریست.
تصاویر
کلمات نزدیک
zugig
zugewandert
zugetan
zugeständnis
zugestehen
zugluft
zugreifen
zugspitze
zugtyp
zugucken
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان