Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . درست بودن
2 . صدق کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
zutreffen
/tsuːtɾˈɛfən/
فعل ناگذر
[گذشته: traf zu]
[گذشته: traf zu]
[گذشته کامل: zugetroffen]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
درست بودن
صحیح بودن
مترادف و متضاد
richtig sein
stimmen
1.Es trifft zu, dass sie viele Probleme hat.
1. این درست است که او مشکلات زیادی دارد.
2.Ich kann bestätigen, daß die Interpretation von Herrn Imbeni zutrifft.
2. من میتوانم تأیید کنم که تفسیر آقای "ایمبنی" درست است.
2
صدق کردن
مصداق داشتن
تصاویر
کلمات نزدیک
zutraulichkeit
zutraulich
zutrauen
zutragen
zuteilen
zutreffend
zutrinken
zutritt
zuträglich
zutun
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان