[صفت]

activo

/aktˈiβo/
قابل مقایسه
[حالت مونث: activa] [جمع مونث: activas] [جمع مذکر: activos]

1 فعال پرتحرک

مترادف و متضاد dinámico enérgico
  • 1.Cuando era joven, era un chico activo. Ahora solo quiero dormir.
    1. وقتی که جوان بودم، پسر فعالی بودم. الان فقط دلم می‌خواهد بخوابم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان