[اسم]

el arañazo

/ˌaɾaɲˈaθo/
قابل شمارش مذکر

1 خراش زخم سطحی

  • 1.El gato me hizo un arañazo en el brazo.
    1. گربه بازویم را خراش انداخت.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان