Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . روشن کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
arrancar
/ˌarankˈaɾ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: arranqué]
[حال: arranco]
[گذشته: arranqué]
[گذشته کامل: arrancado]
صرف فعل
1
روشن کردن
استارت زدن
1.Arrancó el coche y se fue corriendo.
1. او اتومبیل را روشن کرد و بهسرعت رفت.
کلمات نزدیک
barco de vela
desembarcar
trasbordador
barco pesquero
transporte marítimo
taller
control
claxon
seguro a terceros
carnet por puntos
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان