Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . خفه شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
atragantarse
/ˌatɾaɣantˈaɾse/
فعل بازتابی
[گذشته: me atraganté]
[حال: me atraganto]
[گذشته: me atraganté]
[گذشته کامل: atragantado]
صرف فعل
1
خفه شدن
1.Casi me atraganto con los cereales cuando leí la noticia.
1. وقتی خبر را خواندم، نزدیک بود با غلات صبحانهام خفه بشوم.
کلمات نزدیک
asfixia
alarma
ahogar
agobiado
adscrito
aviso a navegantes
cabeza de familia
cerradura
coger al vuelo
constituido
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان