Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . ساختمان شهرداری
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el ayuntamiento
/ˌajjuntamjˈɛnto/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: ayuntamientos]
1
ساختمان شهرداری
تالار شهرداری
1.El novio tuvo que ir al ayuntamiento para cancelar la boda.
1. داماد باید به ساختمان شهرداری میرفت تا عروسی را کنسل کند.
کلمات نزدیک
oficina de correos
escuela
fábrica
granja
hospital
almacén
iglesia
mezquita
templo
sinagoga
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان