Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . کوتاه
2 . قدکوتاه
3 . گیتار بیس
4 . زیر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
bajo
/bˈaxo/
قابل مقایسه
[حالت مونث: baja]
[جمع مونث: bajas]
[جمع مذکر: bajos]
1
کوتاه
کمارتفاع
1.Esta mesa es demasiado baja para trabajar bien.
1. این میز برای خوب کارکردن خیلی کوتاه است.
2
قدکوتاه
1.Es un poco bajo para su edad.
1. او برای سنش کمی قدکوتاه است.
[اسم]
el bajo
/bˈaxo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: bajos]
3
گیتار بیس
1.Mi hermano toca el bajo en una banda.
1. برادرم در یک گروه گیتار بیس میزند.
[حرف اضافه]
bajo
/bˈaxo/
4
زیر
تحت
1.Lleva el sombrero bajo el brazo.
1. او کلاهش را زیر بازویش نگه داشتهاست.
کلمات نزدیک
alto
recto
curvo
cuadrado
grande
empinado
plano
poco profundo
profundo
ancho
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان